ساخت

فردا در راه است باید آن را ساخت

ساخت

فردا در راه است باید آن را ساخت

صحیفه ی باران

 

1:

تمام شعر من این واژه واژه هال از اوست

درون هنجره ی خسته ام صدا از اوست

تمام دفترم این بیت های ناقابل

نوشته ها از او نا نوشته ها از اوست

اسیر جذبه ی نامش شدم در این ابیات

واین مکاشفه ی روح با خدا از اوست

صحیفه  پنجره ای باز سمت روح خداست

و در صیحفه ی دل عطری آشنا از اوست

نفس گرفته تمامی شعرم از نفسش

مسیح مذهب ما، روح وجان ما از اوست

و اوست آنکه در این جذبه شعر می خواند

درون هنجره ی خسته ام صدا از اوست

 

 

2:

در این صحیفه عشق شما منتشر شده ست

 این آفتاب در همه جا منتشر شده ست

 رنگ دعای نور تو ، رنگ ستاره هاست

وقتی در آسمان خدا منتشر شده ست

وقتی که صفحه صفحه صحیفه قیام کرد

در باد عطر کرب وبلا منتشر شده ست

حالا که خون سرخ شهیدان کربلا

در آسمان ذکر و دعا منتشر شده ست

این آفتاب شعله زده سمت آسمان

این آفتاب تا به کجا منتشر شده ست

تا بیده آفتاب صحیفه به شعر من

این آفتاب در همه جا منتشر شده ست

 

3:

با من بگو امام زمین و زمان کجاست

دارنده ی صحیفه ی هفت آسمان کجاست

( یک قصه بیش نیست غم عشق و وین عجب)

حافظ نگفت باقی این داستان کجاست

حافظ نگفت ذکر  و دعای سحر چه بود

حالا ولی صحیفه ی پیر مغان کجاست

حافظ نگفت قاری قرآن دیگریست

حافظ نگفت دیر خراباتیان کجاست

ما نقطه ایم و راه به جایی نمی بریم

عرفان کجا و حدث من و این و آن کجاست

ما درک آن کلام مقدس نداشتیم

با من بگو نشانی آن بی نشان کجاست

در شعر من بقیع شما جا نمی شود

این مختصر کجاست و آن بی کران کجاست

ذکر شب ودعای سحر ورد این دل است

حالا بگو صحیفه ی هفت آسمان کجاست

 

نویسنده : یک برادر

نظرات 1 + ارسال نظر
نوپا شنبه 3 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 12:21 ب.ظ http://www.taheri.blogsky.com

باسلام
عالی بود موفق باشی
دلی دارم ز زیستن زار و خسته
چو مرغی بر لب ساحل نشسته
بگوید این دلم از ظلم چه حاصل
که از کارش چه بسیارند چه خسته

به امید دیدار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد